ممنون که هستید. ممنون که هنوز هم اینجا رو میخونید. ممنون برای پیامهای پر از مهرتون و ببخشید که پاسخ ندادم. خوب نیستم. سعی میکنم ظاهرم رو حفظ کنم، مخصوصا به خاطر مامان. مامان از اون روز پیش ماست. میخواست بره خونهشون اما ما نگذاشتیم. فعلا پیش هم هستیم. دلتنگم و غمگین. خیلی غمگین. هر چند خیلی وقتها باورم نمیشه این اتفاق افتاده و خیال میکنم بابا رفته سفر.
دوست دارم دوباره بیام و بنویسم. شاید کمی حالم رو بهتر کنه.